وبلاگ آموزشی و پرورشی دبیرستان آیت ا... کاشانی

وبلاگ آموزشی و پرورشی دبیرستان آیت ا... کاشانی

در این وبلاگ مطالب درسی و آموزشی و پرورشی دبیرستان آیت ا... کاشانی لالجین ارائه می شود

**************************************************************************************

در این قسمت مطالب و نکاتی که مشاورین عزیز مدرسه و همچنین دیگر عزیزان در رابطه با بحث مشاوره دانش آموزان و والدین بیان فرموده اند،آورده می شود

***************************************************************************************

ارسالی از طرف آقای تقی زاده:

ارزش  "زمان و موقعیت زندگی "  را در متن زیر بخوانید

موتور کشتی بزرگی خراب شد . مهندسان زیادی تلاش کردند تا مشکل را حل کنند اما هیچکدام موفق نشدند! سرانجام صاحبان کشتی تصمیم گرفتند مردی را که سالها تعمیر کار کشتی بود بیاورند... وی با جعبه ابزار بزرگی آمد و بلافاصله مشغول بررسی دقیق موتور کشتی شد دو نفر از صاحبان کشتی نیز مشغول تماشای کار او بودند مرد از جعبه ابزارش آچار کوچکی بیرون آورد و با آن به آرامی ضربه ای به قسمتی از موتور زد بلافاصله موتور شروع به کار کرد و درست شد. یک هفته بعد صورتحسابی ده هزار دلاری از آن مرد دریافت کردند. صاحب کشتی با عصبانیت فریاد زد : او واقعا هیچ کاری نکرد! ده هزار دلار برای چه میخواهد بگیرد؟ بنابر این از آن مرد خواستند ریز صورتحساب را برایشان ارسال کند؟ مرد تعمیر کار نیز صورتحساب را اینطور برایشان فرستاد : ضربه زدن با آچار : ۲دلار تشخیص اینکه ضربه به کجا باید زده شود : ۹۹۹۸ دلار وذیل آن نیز نوشت :
تلاش کردن مهم است اما دانستن اینکه کجای زندگی باید تلاش کرد میتواند همه چیز را تغییر بدهد.

******************************************************************

نکات مهم آقای علیزاده 

اولیاء محترم و دانش آموزان عزیز:

سلام وقت شما بخیر امیدوارم لحظه های زندگی شما سرشار از آرامش و توام با سلامتی باشد. با توجه به تعطیلی مدارس و سوالات خانواده های محترم از سایت های زیر آموزش رایگان دروس را بهره‌مند شوید:

مدرسه آنلاین آلاء زیر نظر دانشگاه شریف. ( دهم، یازدهم و دوازدهم) alaatv.com

سایت همکلاسی. ( ابتدایی، متوسطه اول و دوم) hamkelasi.ir

سایت کانون ( ابتدایی، متوسطه اول و دوم) kanoon.ir

سایت گزینه دو ( متوسطه اول و دوم) gozine2.ir

سایت پادرس ( متوسطه اول و دوم) paadars.com

سایت بیاموز ( ابتدایی، متوسطه اول و دوم) biamoz.com

سایت گنجینه دانش ( ابتدایی، متوسطه ‌اول و دوم) ganjinedanesh.ir

سایت نمره برتر ( ابتدایی، متوسطه اول و دوم) nomrebartar.com

#ماندن_در_خانه

ماندن در خانه = بهترین واکسن کرونا  = حفظ سلامت همگان = شرکت نکردن در قتل افراد = کاهش بار بیماری = زنده ماندن زینت‌های زندگی و پیران باخرد = ایمن شدن از بیماری = کاهش هزینه‌های غیر ضروری = کمک به اقتصاد سلامت = پیشگیری از کاهش دارو = جلوگیری از یتیم شدن بچه‌های بی‌پناه = دمیدن امید در جامعه = جلوگیری از مرگ پزشکان و پرستاران = نشان دادن شخصیت اجتماعی = نشانه بلوغ اجتماع ایرانی = کمک به سلامت اقوام ایران ، می‌توانیم مثل واکسن از کرونا پیشگیری کنیم. ماندن من، تو، او بهترین و شگفت‌انگیزترین کاری است که آمار را به شدت پایین می‌آورد. با ماندن در خانه قطع‌کننده زنجیره انتقال بیماری باشیم. واقعا ثابت کنیم، افرادی باشعور هستیم، باید به عمل این‌بار به همه دنیا ثابت کنیم، ایرانی مهد علم،

*****************************************************************

پیام مشاور 1(آقای تقی زاده):

انرژی که صرف افکار منفی می کنید برای پرورش افکار مثبت به کار ببندید...
انرژی که صرف شمردن نداشته هایتان و کمبودهای زندگیتان می کنید برای شمردن داشته های زندگیتان به کار ببنید...
این انرژی بسیار اهمیت دارد زیرا باعث فرستادن ارتعاش شما به جهان هستی می‌شود...
زیرا باعث ساخته شدن احساس شما در هر لحظه می شود واحساس در زندگی همه چیز است.
لحظه هایتان را خرج چیزهایی که می خواهید و دوست دارید اتفاق بیافتد کنید...

 

یکی از معروفترین جملات منفی که خیلی از ما مدام با خود مرور می کنیم این است "من نمی توانم"غافل از اینکه وقتی به خودتان می گویید نمی توانم یا این کار خیلی سخت است"
در واقع مقاومتی نسبت به انجام آن کار در خودتان ایجاد می کنید که داشتن چنین مانع ذهنی می تواند شما را در رسیدن به موفقیت باز دارد پس هر وقت به خودتان گفتید "من نمی توانم "کمی به جمله تان فکر کنید وبگویید چرا نمی توانم؟
تحقیقات متعدد نشان داده است اکثر نوابغ ودانشمندان کسانی بودند که با کار ومطالعه زیاد به این موقعیت رسیدند وهمین موضوع ثابت میکند اگر می خواهید موفق شوید باید مدام به خودتان بگویید " می توانید"

***********************************************

پیام مشاور 2(آقای تقی زاده):    چپ دست و راست دست:.......

اگر چپ دست هستید، از دست راست و اگر راست دست هستید، از دست چپ برای باز  کردن در خانه، حمام، توالت و یا درب  تاکسی و میله اتوبوس استفاده کنید چون شما این دست مخالف را معمولا به صورت‌تان نمی زنید. در کره جنوبی این کار را کردند و خیلی موفق بود.

***************************************

پیام مشاور 3(آقای تقی زاده):

آیا در منزل قرنطینه هستید ؟چند روز ؟                     حوصله تان سر رفته ؟ تحملتان تمام شده ؟  
     خیلی خسته شدید؟

   لطفا این متنو با دقت بخونید:

 آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!...
 همسر شهید لشگری می گفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...او اولین کسی بودکه رفت و آخرین نفری بود که برگشت....  

اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود...

 وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی  ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود...

حسین می گفت: از هجده سال اسارتم ده سالی که در انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک"  هم صحبت می شدم!!
بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود!  عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم....

این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵دقیقه آفتاب را داشتم...

 کتاب خاطرات دردناک

*********************************

پیام مشاور 4(آقای تقی زاده):

تندگویان شهید نشده، کاش شهید میشد!

گفت: به خاطر آنکه قاب عکس صدام را شکسته بودم، مرا به گودالی که هشتاد پله از زمین فاصله داشت، بردند آنجا شبیه یک مرغ‌دانی بود وقتی مرا در سلولم حبس کردند، از بس کوچک بود، می‌بایست به حالت خمیده در آن قرار می‌گرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یک میز تحریر(یک متر در دو متر) بود شب فرا رسید و کلیه‌هایم از شدت سرما به درد آمده بود. به هر طریق که بود، شب را به صبح رساندم. تحملم تمام شده بود...با پا محکم به در سلول کوبیدم... نگهبان که فارسی بلد بود، گفت:چیه؟... چرا داد می‌زنی؟... گفتم: یا مرا بکشید یا از اینجابیرون بیاوریدکه کلیه‌ام درد می‌کند. اگر دوایی هست برایم بیاورید! دارم می‌میرم... او در سلول را باز کرد و چندمتر جلوتر در یک محوطه بازتر مرا کشاند و گفت: همین جا بمان تا برگردم... در آنجا متوجه یک پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی که سکوت کرده بود، به چشمانم زل زدو بی‌مقدمه پرسیدایرانی هستی؟... جوابش را ندادم. دوباره تکرار کرد. گفتم: آره، چه کار داری؟ پرسید: مرا می‌شناسی؟ گفتم: نه از کجا بشناسم؟ گفت: اگرایرانی باشی، حتما مرا می‌شناسی... گفتم: اتفاقا ایرانی‌ام؛ ولی تو را نمی‌شناسم. پرسید: وزیر نفت ایران کیست؟ گفتم: نمی‌دانم. گفت: نام محمد جواد تندگویان را نشنیده‌ای؟ گفتم: آری، شنیده‌ام. پرسید:کجاست؟... گفتم: احتمالاً شهید شده سری تکان داد و گفت: تندگویان شهید نشده و کاش شهید می‌شد گفت من تندگویان هستم و یازده سال است که ازاین سیاه چال به اون سیاه چال در رفت و آمد هستم وفعلا در این سیاه چال، که 4طبقه زیر زمین در پادگان هوا نیروزعراق به نام الرشید استمحبوس هستم  دیگر همه چیز را فهمیدم. بغض گلویم را گرفته بود. فقط نگاهش می‌کردم. نگاه به بدنی که از بس با "اتوی داغ به آن کشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود"گفتم: اگر پیامی داری بهم بگو... گفت: پیـام من مرزداری از وطن است... صبوری من است... نگذارید وطن به دست نااهلان بیفتد... نگذارید دشمن به خاک ما تعرض کند... استقامت، ‌تنها راه نجات ملت ماست... بگذارید کشته شویم، اسیر شویم؛ ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد...گفتم: به خدا قسم... پیامت رابه همه ایرانیان می‌رسانم خم شدم دستش را ببوسم که نگذاشت...


🔺کتاب خاطرات دردناک ناصر کاوه
📚منبع : راوی: عیسی عبدی، کتاب ساعت به وقت بغداد، ج1، ص89

**********************************************

داستان فلورانس

**************************************************

دریافت فیلم